پیرمردی موبایلشو برد تعمیر گاه گفت
ببخشید اقا این موبایلمو تعمیر کنید
یارو گفت این ک چیزیش نیس سالمه
پیرمرد سرشو پایین اورد و با ناراحتی گف
پس بچه هام چرا زنگ نمیزنن؟؟؟
مــــن خوب بودم ولی خوبی مد نبود...
پیرمردی موبایلشو برد تعمیر گاه گفت
ببخشید اقا این موبایلمو تعمیر کنید
یارو گفت این ک چیزیش نیس سالمه
پیرمرد سرشو پایین اورد و با ناراحتی گف
پس بچه هام چرا زنگ نمیزنن؟؟؟
گرگ را دوست دارم چون سرشار از انتقام است...
سگ از تنهایی با وفا شد وگرنه سگ کجا؟وفا کجا؟
خوشا گرگ بودنو از گرسنگی مردن ولی تن به قلاده ندادن...
شیر ها ادعا میکنند سلطان جنگلند ولی من خندم میگیرد که به دستور یک ادم در سیرک بالا پایین میپرد...
ولی گرگ رام نمیشود...برای کسی عوض نمیشود...همه میدانند بازی با گرگ حکمش مرگ است...
روزا خیلی خوشحالم...
چون همه کنارم هستن دیگه چیو میخوام؟
اما شبا...
شب ک میشه همه تنهام میزارن...
کاش یکی باهام بود...
(درد و دل یه کوچه)
گلزار نشدیم بچه خوشگل بشیم...
انجل نشدیم ادم غیب کنیم...
جاستین نشدیم خاظرمونو بخوان...
کریس نشدیم مایه دار شیم...
اما از نصیحت های مادرمون آدم شدیم...
همین بسه...
دنیا رو ببین ...
بچه که بودیم از آسمون بارون می اومد؛
بزرگ شدیم از چشمامون بارون میاد.
بچه که بودیم همه چشمهای خیسمون رو می دیدن.
بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینه.
بچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛
بزرگ شدیم توی خلوت.
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست .
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه.
بچه که بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم.
بزرگ شدیم بعضی ها رو هیچی ، بعضی ها رو کم و بعضی ها
رو بی نهایت دوست داریم.
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودیم.
بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که اندازه
دوست داشتنمون تغییر کنه.
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم.
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد از
یادمون می رفت. بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو
یادمون مونده و آشتی نمی کنیم.
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچیکترین چیز بود.
بزرگ که شدیم کوچیکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه.
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود.
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم.
بچه که بودیم درد و دلامون رو به ناله ای می گفتیم و همه می فهمیدن.
بزرگ که شدیم درد و دلمون رو به صد زبون می گیم ... هیچ کس نمی فهمه.
بچه که بودیم بچه بودیم،
بزرگ که شدیم، بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچه هم نیستیم.
ای کاش با همون صفتهای خوب و پاک بزرگ می شدیم.
دارم راه میرم،یهو یه صدایی میاد،
داداش یه عکس از ما میگیری؟!
منم میگم چرا که نه؟
دوربینو حاضر میکنم که چشمام میخوره به تو،
کاره دنیارو ببین،
من باید از تو وو کسی که تورو ازم دزدیده عکس بگیرم...
سعی میکنم به روی خودم نیارم،
عکسو میگیرم و دوربینو تحویل عشق جدیدت میدم اما،
جالب اینجاست،
تو حتی منو نمیشناسی...
من همونم، فقط موهامو کوتاه کردم،
فقط یکم چهرم غمگینه،
فقط مثل قدیما لبخند رو لبام نیست،
فقط ریش گذاشتم....
شایدم کلا یادت رفته من کیم،
چه توقعی دارم...
اروم راهمو میکشمو میرم،
پرچم سفیدمو به دنیا نشون میدم،که بفهمه تسلیمم،
کم آوردم...
هوا برفی باشه...
تنهــــــــا باشی...كلــــی فكـــــر تو ذهنت بچرخه...
اولـــــــش لــبـــــــخـــنــــده...
بـــعد آروم آروم اشـــكات بچـــكه روی گونـــه هـــــات...
خیـــــــــره بشــــی به آســـــمون بی صـــــدا گریـــــــه كنــــی...
بــه دنیایـــــی كــــــه دیـــــگه برات مثـل قبـــــل نیــــــست ،لعنت بفرستی ...
خیـلی بــده ...